زندگی باور می خواهد
آن هم از جنس امید
که اگر سختی راه
به تو یک سیلی زد
یک امید از ته قلب به تو گوید :
که خدا هست هنوز ...
بزرگترین هراس یک زن،
نادیده گرفته شدن است !
این موجودات ظریف به گونه ای خلق شده اند که
اگر دشمنشان نیز نسبت به آن ها بی اعتنایی کند،
رنج خواهند کشید . . .
گاهی میان مردم
در ازدحام شهر،
غیر از تو هرچه هست فراموش می کنم ...
خدای من نمیدانم گاهی کجای دنیا گم ات میکنم
در هیاهوی بازار … در خستگی هنگام نماز ! در وسوسه های نفس ام… نمیدانم…. اما ، گاهی تو را گم میکنم مثل کودکی که در بازار دستان مهربان مادرش را رها کرده به تماشای عروسکی مشغول است…! بعد میبیند مادرش نیست و هیچ عروسکی او را خوشحال نمیکند…!
به کودکی ام بنگر… هرچند خودم تو را گم میکنم اما ….تو پیدایم کن…..